صفحه ها
دسته
دوستان مهربانم
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 11848
تعداد نوشته ها : 10
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

دیوونه ی همیشگیت باز دلتنگ صدات شده ...

خودش نمیدونه چرا باز خواستار هوات شده !

دلش گرفته این روزا خودش نمیدونه چشه ...

چشاش به در خیره شدن شاید که منتظر شده !

این روزا بغض غصه هاش باز گریه شد تو لحظه هاش !

چشاش میگن تو رو میخوان از پسشون بر نمیاد !

این روزا چشمای اونم مثل هوا ابری شده ...

بارون میاد هی شب و روز دلش هواش ابری شده !

دیوونه ی همیشگیت هیچکی نبود تو قصه هاش ...

تنها شد بعد تو و باز از تو پر شد لحظه هاش !

جای نگاتو پر نکرد کسی براش با هر چی بود ...

انگاری تو خون اونی تو گوشت و پوست و تار و پود !

دست خودش نیست دیوونه است ...

حال اونم حال دیگه است !

کسی نمیفهمه چشه آخه دلش جای دیگه است !

میشینه پیش دیگران اما وجودش اونجا نیست ...

تمام تار و پودش رو گذاشت پیشت یادگاری !

دلش نمیخواد که چشات خیس بشه از شکست اون ...

واسه همین وقتی میاد گلایه نیست تو کار اون !

میخنده تا با خنده هاش خنده بیاد روی لبات ...

اما دلش پر از غمه خنده نقابه رو لباش !

دیوونه ی همیشگیت دیگه مزاحم نمیشه ...

باید بره گرچه دلش با رفتن همراه نمیشه !

میگه برو وجودمو با خود ببر به این سفر ...

خدا بهمراهت باشه گرچه دلم رنجید ازت !


X